اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “مشاوره حقوقی نحوه تملک اراضی” لغو پاسخ
فهرست مطالب
- 1 بند یکم: ماهیت حقوقی تملک اراضی
- 2 بند دوم: شرایط و تشریفات قانونی تملک
- 3 بند سوم. ابطال تملک
- 4 بند چهارم:آثار تملک
- 5 مبحث پنجم: تعدد مراجع سلب مالکیت
- 6 نقد و بررسیها
بند یکم: ماهیت حقوقی تملک اراضی
در بررسی ماهیت توافق های شهرداری با مالکان املاک واقع شده در مسیر اجرای طرح های عمرانی، دو دیدگاه مطرح شده است که به نظر میرسد برخلاف دیدگاه رایج که، توافق شهرداری با مالکان املاک را قرارداد خصوصی میداند باید آن را از جنس تملک و مشمول قواعد حقوق عمومی دانست و نه از سنخ قراردادهای خصوصی که در پرتو اصل حاکمیت اراده منعقد میشوند؛ زیرا: اولا دیدگاه تملک با مبانی فقهی که بنیان قوانین کشور را تشکیل میدهند، هماهنگی بیشتری دارد؛ و ثانیا، نتایج حاصل از این دیدگاه، حقوق عموم شهرواندان و مالکان را بهتر و بیشتر تأمین مینماید.
در حال حاضر، با تلقی رایجی که چنین توافقاتی را قرارداد میداند، در بسیاری موارد دادگاه ها فقدان طرح یا تغییر بعدی آن را دلیلی بر ابطال معامله ی شهرداری نمیدانند؛ در حالی که با دیدگاه ارائه شده، در هریک از این فروض، «تملک» قابل ابطال است. نبود طرح یا تغییر آن پس از اقدام به تملک حسب مورد و به ترتیب، کاشف از عدم اختیار شهرداری در تملک و یا فقدان ضرورت در اجرای طرح و تملک اراضی مردم است؛ لذا مالکان چنین املاکی میتوانند املاک خود را مسترد نمایند. در مواردی نیز که مالک پس از انجتم توافق، از انتقال سند استنکاف میکند، با دیدگاه رایج، شهرداری ناگزیر از طرح دعوای الزام به انتقال در محاکم عمومی است.
امری که درصدد فراوانی از دعاوی شهرداری را به خود اختصاص داده است. در حالی که با پذیرش دیدگاه اخیر و با استفاده از وحدت ملاک ماده ی 8 قانون نحوهی خرید و تملک اراضی، شهرداری میتواند با مراجعه به دادستان، امضاء و انتقال اسناد مالکیت را درخواست نماید. از منظر مقررات مالیاتی نیز طبق دیدگاه اخیر، مالکان از پرداخت مالیات بر انتقال معاف خواهند بود؛ امری که منطقی تر به نظر میرسد؛ زیرا دلیلی ندارد مالکی که اغلب بدون رغبت واقعی به انتقال ملک خود ملزم گردیده، مکلف به پرداخت مالیات به دولت (حاکم) باشد؛ در حالی که حاکمیت خود سبب این انتقال بوده است.
ما در این مشاوره سعی بر آن داریم تا تمام آنچه که در رابطه با مشاوره حقوقی نحوه تملک اراضی حائز اهمیت است را ارائه دهیم.
بند دوم: شرایط و تشریفات قانونی تملک
برای سلب مالکیت و پرداخت بهای زمین به مالک مراحلی وجود دارد که در قوانین به آنها اشاره شده است:
الف. طرح تصویب شود و نیاز دستگاه اجرایی محرز باشد؛
یکی از شرایط اصلی و زمینه تملک قهری، وجود طرح مصوب است. کاربری های مختلف در نقشه های جامع، هادی و تفصیلی شهری پیشبینی میشود. این کاربری ها حق تملک قهری را برای دستگاه اجرایی ایجاد میکند. اگر طرح های شهری در جریان بررسی باشد و یا مراحل نهایی تغییر کاربری انجام نشده باشد، نمیتوان گفت که طرح مصوب شکل گرفته است. مضافاً اینکه اجرای طرح مصوب باید ضروری باشد و به تصویب بالاترین مقائم دستگاه اجرایی رسیده باشدو. نهایتا اینکه، عملیات مربوط به تملک راضی اشخاص باید در یک محدوده زمانی مشخص صورت گیرد.
ب. تأمین اعتبار اجرای برنامهها
تملک اراضی شهروندان در مقابل پرداخت عوض صورت میگیرد. برخلاف تملک اراضی، ملی کردن اراضی با ورود ضرر به اشخاص همراه است. زیرا در ملی کردن اراضی عوض و قیمت به مالکیت پرداخت نمیشود.
مطابق قانون پرداخت قیمت اراضی، املاک و انبیه ضروری است. این ضرورت با دقت در لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی مشخص میشود؛ زیرا مطابق آن «اعتبار (تملک اراضی) قبلاً وسیله دستگاه اجرایی یا از طرف سازمان برنامه و بودجه تأمین شده باشد» (قسمت اخیر ماده 1 لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی) بنابراین برای تملک اراضی یکی از شرایط ابتدایی تأمین اعتبار طرح است. تأمین اعتبار تضمین برای حفظ حقوق مالکین است. براساس لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی و املاک برای اجرای برنامه های عمومی و عمرانی و نظامی دولت مصوب 1358 و قانون نحوه تقویم ابنیه، املاک و اراضی مورد نیاز شهرداری ها مصوب 1370، پرداخت قیمت املاک و ابنیه و حقوق واقع در طرح های مصوب، ضروری است. طبق ماده 25 بهای تمام شده هر قطعه زمین برای امر مسکن عبارت است از قیمت منطقه های زمین در زمان واگذاری به علاوه کلیه هزینه های تعلق گرفته و متناسب با هر طرح طبق دستورالعمل وزارت مسکن و شهرسازی. (ماده 25 آییننامه اجرایی قانون زمین شهری مصوب 1371)
طبق ماده واحده قانون نحوه تقویم ابنیه مصوب 1370 در کلیه قوانین و مقررات که شهرداریها مجاز به تملک ابنیه، املاک و اراضی قانونی مردم میباشند در صورت عدم توافق بین شهرداری و مالک، قیمت ابنیه، املاک و اراضی بایستی به قیمت روز تقویم و پرداخت شود. (قانون نحوه تقویم ابنیه، املاک و اراضی مورد نیاز شهرداریها، مصوب 1370)
طبق همین قانون ارزیابی ملک توسط کارشناسان انجام میشود طبق تبصره 1 قیمت روز توسط هیأتی مرکب از سه نفر کارشتاس رسمی دادگستری و مورد وثوق که یک نفر به انتخاب شهرداری و یک نفر به انتخاب مالک یا صاحب حق و نفر سم به انتخاب طرفین میباشد تعیین خواهد شد، رأی اکثریت هیأت مزبور قطعی و لازمالاجرا است و براساس تبصره 2 در صورت عدم توافق در انتخاب کارشناس سوم، دادگاه صالح محل وقوع ملک، اقدام به معرفی کارشناس خواهد نمود (قانون نحوه تقویم ابنیه، املاک و اراضی مورد نیاز شهرداریها، مصوب 1370)
همچنین لایحه قانونی خرید اراضی و املاک مورد احتیاج دولت و و شهرداری ها مصوب 1358 نحوه خرید اراضی توسط سازمان های دولتی یا شهرداری را مشخص کرده است. طبق ماده 1 این قانون در مواردی که وزارتخانه ها و سازمان های دولتی یا وابسته به دولت یا شهرداری ها برای ایجاد یا توسعه مرافق عامه ای قبیل توسعه یا احداث جاده، راه آهن یا خیابان، توسعه معابر، لوله کشی آب و نفت و گاز، حفر نهر و غیره برای مصارف عمومی احتیاج به خرید اراضی و املاک شخاص داشته باشند و در انجام معامله یا تعیین قیمت با مالک توافق نشود یا ملک مجهولالمالک باشد میتوانند به ترتیب در این قانون با پرداخت قیمت عادله آن را تملک نمایند مشروط به اینکه اجرای طرح مورد نظر در محدوده یا مسیر معین ضروری باشد به نحوی که انجام آن در محل دیگر میسر نبوده یا موجب خسارت عمدهای گردد. (لایحه قانونی خرید اراضی و املاک مورد احتیاج دولت و شهرداری ها، مصوب 1358)
بنابراین طبق مواد فوق سازمان های دولتی و شهرداری ها در صورت سلب مالکیت از افراد در خصوص زمین هایی که دارای مالک هستند باید قیمت زمین را برحسب نظریه کارشناس و قیمت روز پرداخت کنند.
ج. رعایت مواعد قانونی
دستگاه های اجرایی باید ظرف مدت زمان پیشبینی شده در قانون، نسبت به خرید و تملک افراد و اراضی واقع در طرح اقدام کنند. دراین خصوص در قانون تعیین تکلیف و ضعیت املاک واقع در طرحهای دولتی و شهرداری ها مصوب 1367 گفته شده اس: «پس از اعلام بررسی وجود طرح، حداکثر ظرف مدت 18 ماه باید نسبت به انجام معامله قطعی و انتقال اسناد رسمی و پرداخت بها یا عوض آن طبق قوانین مربوطه اقدام کنند.»
د. عدم وجود اراضی ملی و دولتی
دستگاه اجرایی مؤظف است برای اجرای طرح حتیالمقدور از اراضی ملی شده یا دولتی استفاده نمایند. عدم وجود این قبیل اراضی حسب مورد باید به تأیید وزارت کشاورزی و عمرائی روستائی یا سازمان عمران اراضی شهری در تهراو و ادارات کل شعب مربوط در استان ها رسیده باشد. (تبصره 1 ماده 2 همان قانون) با دقت در ماده مذکور مشخص میشود، قبل از تملک اراضی اشخاص دستگاه اجرایی باید از فقدان اراضی ملی شده یا دولتی برای اجرای طرح مصوب خود یقین حاصل کند. ضرورت این امر با دقت به بخش اخیر تبصره مذکور کاملاً واضح است. با این توضیح که دستگاه اجرایی باید حسب مورد تأییدیه عدم وجود اراضی ملی شده یا دولتی را از وزارت کشاورزی و عمرانی روستائی یا سازمان عمران اراضی شهری در تهران و ادارات کل و شعب مربوط در استانها اخذ کند. سؤال در مرود تبصره مذکور این است که منظور از اراضی ملی شده و دولتی چیست؟ آیا بین اراضی مبلی شده و دولتی تفاوت وجود دارد یا همانطوری که آییننامه اجرایی قانون زمین شهری صراحت دارد، هردو نوع اراضی متعلق به دولت میباشند؟
به نظر میرسد هریک از اراضی ملی شده و دولتی قلمرو و محدوده خاص خود را دارد. اراضی ملی شده آن دسته از اراضی هستند که در جریان اعمال حاکمیت دولت از مالکین سابق سلب مالکیت گردیده و در سلطه مالکیت دولت قرار میگیرند، مانند مراتع که در اختیار دولت قرار دارند. البته سلطه دولت بر اراضی ملی به معنی مالکیت دولت نیست، زیرا این اراضی حق عامه مردم بوده و اصولاً غیرقابل انتقال است مگردر موارد قانونی. ولی اموال دولتی اموالی است که متعلق به وزارتخانهها، سازمانها و شرکتهای دولتی میباشد و دولت میتواند اموال یاد شده را از طریق عقود ناقله و در مقام اعمال تصدی مالک شود. پس بین اراضی ملی شده و دولتی تفاوت وجود دارد.
به هرحال در راستای عمل به این شرط، مطابق لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی و املاک «هرگاه برای اجرای طرح «دستگاه اجرایی» احتیاج به اراضی دایر یا بایر، ابنیه، یا تأسیسات متعلق به سایر وزارتخانه ها یا مؤسسات و شرکت های دولتی وابسته به دولت و همچنین شهرداری ها، بانک ها و دانشگاه های دولتی و سازمان هایی که شمول قانون نسبت به آنها مستلزک ذکر نام است داشته باشد ئاگذاری حق استفاده به موجب موافقت وزیر یا رئیس مؤسسه یا شرکت که ملک را در اختیار دارد ممکن خواهد بود. این واگذاری به صورت بلاعوض میباشد و در صورتی که مسئولین مربوط به توافق نرسند طبق نظر نخستوزیر عمل خواهد شد». (ماده 11 لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی و املاک) البته «در صورتی که اراضی و انیه و تأسیسات یا حقوق آن متعلق به شرکت یا سازمان یا مؤسسه دولتی یا وابسته به دولت بوده و واگذاری بلاعوض آن برابر اسانامه شرکت مقدور نباشد، بهای آن براساس ارزش تعیین شده در ترازنامه شرکت قابل پرداخت است. در این صورت ملک به صورت قطعی به دستگاه اجرایی منتقل خواهد شد». (تبصره همان قانون).
ه. رعایت شرایط تملک
مطابق قواعد مربوط به خرید تملک اراضی، پس از وجود شرایط اولیه مذکور در بالا سلسله ترتیبات قانونی برای تملک اراضی وجود دارد، که تحت عنوان تشریفات قانونی ویژه تملک بررسی میگردد:[1]
1. تعیین محدوده مورد تملک و اعلام به اداره ثبت
مطابق قانون «اداره ثبت اسناد و املاک محل مکلف است محل وقوع و وضع ثبتی ملک را با توجه نقشه ارائه شده حداکثر ظرف 15 روز از تاریخ استعلام پاسخ دهد». (تبصره 2 ماده 2 همان قانون) با دقت در ماده مذکور دو نکته مشخص میگردد:
اولا: مهلت 15 روز برای پاسخگویی اداره ثبت اسناد و املاک، از تاریخ استعلام دستگا اجرایی مورد توجه است. مفهوم این سخن آن است که دستگاه اجرایی برای تملک محدوده مورد نظر باید از اداره ثبت و املاک محل استعلام نماید. این استعلام با هدف تعیین دقیقتر محل وقوع ملک و وضعیت ثبتی آ صورات میگیرد.
ثانیا: اداره ثبت اسناد و املاک با توجه به نقشه ارائه شده توسط دستگاه اجرایی محل وقوع و وضعیت ثبتی ملک را مشخص میکند. بنابراین، «دستگاه تملک کننده محل زمین محدوده مورد نظر خود را در محل مشخص نموده و قبل از انتشار آگهی تملک، نقشه محدوده را بر روی نقشههای هوایی (در شهرهایی که نقشه هوایی وجود دارد) به اداره ثبت محل ارسال مینماید، اداره ثبت مکلف است، … مشخصات پلاکهای ثبتی یا تفکیکی و نقشه پلاکبندی و جریان ثبتی و نام آخرین مالک براساس سوابق موجود را در خصوص محدوده مورد نظر طبق صورت مجلس تنظیمی بین نماینده اداره ثبت و نماینده تملک کننده به مرجع تملک کننده ارسال نماید».
بنابراین میتوان بیان داشت، یکی از شرایط تملک اراضی تعیین محدوده مورد تملک و اعلام آن به اداره ثبت اسناد و املاک برای تعیین محل وقوع و وضعیت ثبتی آن است. البته اثر دیگری که اعلام مراتب به اداره ثبت دارد، آن است که امکان انتقال توسط مالک، بعد از اعلام قصد تملک، منتفی میشود و مالک ملک خود را فقط میتواند به دولت یا شهرداری ها انتقال دهد. این امر برای جلوگیری از تضرر به دولت و شهرداری ها پیشبینی شده است، زیرا ممکن است تشریفات قانونی تملک اراضی متئجه میشود که مالک ملک خود را به شخص دیگری انتقال داده و لذا باید مراحل قبلی تجدید شود.[2]
2. اخذ نظریه کمیسیون ماده 12 وزارت مسکن و شهرسازی
دستگاه اجرایی تملک کننده، باید پس از اعلام به اداره ثبت اقدام به اخذ نظریه در مورد تشخیص نوع زمین نیاز بنماید. این تکلیف اگرچه در لایحه قانونی نحوه خرید تملک اراضی و املاک پیشبینی نشده است ولی با توجه به ضرورت تشخیص نوع زمین «سازمان مجری طرح تملک مکلف است قبل از انتشار آگهی تملک نقشه و مدارمک لازم را جهت تشخیص نوع زمین به وزارت مسکن و شهرسازی ارسال دارد تا پس از اظهارنظر وزارت مزبور در صورت غیر موات بودن زمین را آگهی تملک منتشر شود» (تبصره 2 ماده 25 آییننامه). طبق ماده 6 آییننامه اجرایی قانون زمین شهری «لیه مراجعی که به نحوی از انححا در ارتباط با زمینهای شهری، اقداماتی از قبیل نقل و انتقال صدور مجوزهای قانونی و پروانه های حفر چاه یا ساختمانی و غیره انجام میدهند، ملزم و موظفند قبل از هرگونه اقدامی، نظر وزارت مسکن و شهرسازی را درباره نوع زمن استعلام نمایند، مگر اینکه با توجه به سایر مواد آییننامه، نوع زمین مشخص و معین باشد. چنانچه وزارت مسکن و شهرسازی ظرف یک ماه، پاسخ استعلام مراجع یاد شده در این ماده را ندهد، مراجع مزبور میتوانند رأسا اقدام نمایند.»
علت تکلیف به اخذ نظریه کمیسیون ماده 12 آن است که نوع زمین در تشریفات و قیمت معامله تأثیر دارد. با این توضیح که اگر زمین مرد نظر موات مشخص داده شود نیازی به انجام معامله نیست زیرا زمین موات متعلق به دولت بوده و ملک خصوصی تلقی نمیشود. ولی در صورتی که زمین غیر موات تشخیص داده شود حسب اینکه زمین مورد نیاز بایر یا دایر باشد احکام خرید آن از حیث بهاء متفاوت میباشد و کارشناس با نظر به نظریه کمیسیون ماده 12 قیمتگذاری میکند. بنابراین اخذ نظریه کمیسیون ماده 12 نیز، یکی از تشریفات قانونی و خاص تملک اراضی میباشد.
طبق ماده آیین نامه اجرایی 11 برای ملک زمینهای بایر و دایر از سوی دولت و شهرداری ها و کلیه دستگاه هایی که طبق قانون، حق خرید و تملک دارند، رعایت ضوابط زیرضروری است:
الف. دستگاه تملک کننده دارای طرح مصوب بوده و اعتبار خرید زمین نیز تأمین شده باشد.
ب. بالاترین مقام اجرایی دستگاه تملک کننده نیاز به تملک زمین را تأیید نماید.
ج. وزارت مسکن و شهرسازی عدم امکان تأمین زمین مناسب را از زمینهای موات و دولت در آن شهر اعلام نموده باشد.
د. در شهرهایی که دارای طرح های مصوب شهری است، کاربری زمین مورد نیاز، منطبق با طرح باشد. (ماده 11 آییننامه اجرایی قانون زمین شهری)
براساس تبصره 3 ماده 13 در کلیه مواردی که زمینهایی در طرح های مصوب دولتی و شهرداری قرار میگیرد و گواهی عدم امکان تأمین زمین های مورد نیاز طرح از زمینهای دولت و موات دریافت شده باشد، باید مراتب به وسیله دستگاه صاحب طرح به مالک یا مالکین و اداره ثبت اعلام گردد تا از هرگونه نقل و انتقال اینگونه زمین ها تا انجام مراحل تملک، حداکثر ظرف 18 ماه از تاریخ اعلام، به اداره ثبت خوداری گردد. همچنین مراتب باید به شهرداری محل نیز جهت رعایت مقررات قانونی ظرف مزبور اعلام شود. (تبصره 3 ماده 13 آییننامه اجرایی قانون زمین شهری).
همچنین طبق تبصره 4 در صورتی که وزارت مسکن و شهرسازی با سایر دستگاههای دولتی یا شهرداریها براساس ماده (9) قانون قصد تملک زمین غیرمواتی را دارند یا قبلاً تملک نمودهاندف وی اساساً سابقه درخواست ثبت ندارد و زمین مزبور از نظر مقررات ثبتی مجهولالمالک است، ادارات ثبت مکلفند ضمن تنظیم صورتمجلسه لازم در اجرای ماده (13) این آیین نامه که به منزله صورت مجلس احرتاز تصرف خواهد بود، مشخصات متصرف را با رعایت حدود مجاورین –اگر سابقه تحدید حدود دارد- تعیین نماند. همین صورتمجلس، مستند انجام معامله خواهد بود. پس از تنظیم سند انتقال براساس ماده (9) قانون ادارات ثبت باید به ترتیب زیر اقدام به صدور سند مالکیت به نام دولت و شهرداریها نمایند:
پس از ارائه یک نسخه سند انتقال (سند تملیکی) به اداره ثبت محل، اداره ثبت براساس سند رسمی تنظیمی بلافاصله سند مالکیت زمین را به نام دولت با نمیندگی وزارت مسکن و شهرسازی یا سایر دستگاههای دولتی درخواست کننده که سند به نام آنها تنظیم شده یا شهرداریها حسب مورد صادر مینمایند.
چنانچه زمینی که موات اعلام شده دارای اعتراضی به تشخیص وزارت مسکن و شهرسازی درخصوص نوع زمین یا اعتراض به ثبت یا حدود یا سایر اعتراضات قانونی در مراجع ذیصلاح یا تعارض ثبتی باشد یا در رهن و وثیقه و بازداشت بوده یا حق اعیانی و حق ریشه و کشت برای دیگران در آن قید شده باشد، ادارات ثبت مکلف به صدور سند آزاد و بدون قید بازداشت یا وثیقه و رهن و سایر قیود یاد شده، به نام دولت به نمایندگی مرجع قانونی درخواست کننده سند میباشند.
در مواردی که زمین براساس نظر وزارت مسکن و شهرسازی موات تشخیص داده شود، ادارات ثبت مکلفند به درخواست وزارت مسکن و شهرسازی قبل از قطعیت نشریه مرقوم سند مالکیت آن را به نام دولت به نمایندگی وزارت مسکن و شهرسازی صادر نمایند. (بند 5 ماده 20 آیین نامه اجرایی قانون زمین شهری) (تبصره 4 ماده 19 آییننامه اجرایی قانون زمین شهری)
3. اعلام تملک اراضی به اشخاص ذینفع
مطابق قانون قصد تملک اراضی باید به اشخاص ذینفع اعلام شود. اشخاص ذینفع اعم از مالک یا مالکین زمین و صاحبان سایر حقوق قانونی است. البته در لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی لزوم اعلام قصد تملک، به ظور ضمنی و صرفاً در مورد مالک یا مالکین پیشبینی شده است. (تبصره 2 ماده 4 لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی و املاک). تبصره 4 ماده واحده قانون نحوه تقویم ابنیه، املاک و اراضی مورد نیاز شهرداریها مصوب 1370: «هرگاه مالک یا مالکان کارشناس خود را ظرف مدت یک ماع از تاریخ اعلام دستگاه که به یکی از صور ابلاغ کتبی، انتشار در یکی از روزناههای کثیرالانتشار یا آگهی در محل به اطلاع عموم میرسد تعیین نکند و در مواردی که امکان انتخاب کارشناس میسر نباشد، دادگاه صالح محل وقوع ملک حداکثر ظرف 15 روز از تاریخ مراجعه (شهرداری) به دادگاه، نسبت به تعیین کارشناس اقدام میکند. لیکن با نظر به اصول حقوقی و سایر مقررات میتوان عنوان کرد که دستگاه اجرایی باید قصد تملک را به تمامی اشخاص ذینفع اعلام کند. اعلام تملک به افراد ممکن است یه یکی از طرق ذیل صورت میگیرد (تبصره 2 ماده 4 لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی و و املاک و تبصره 4 ماده واحده قانون نحوه تقویم ابنیه، املاک و اراضی مورد نیاز شهرداریها (مصوب 1370).
4. ابلاغ کتبی
دستگاه اجرایی معمولاً قصد تملک خود را از طریق ابلاغ کتبی به افراد اطلاع میدهد. به نظر میرسد ابلاغ کتبی شامل نامه اداری و اظهارنامه رسمی میگردد. نامه اداری باید حداقل در دئو نسخه تنظیم شود. یک نسخه به صاحب حق تسلیم گردیده و در نسخه ثانی نیز رسید مبنی بر تحقق ابلاغ دریافت گردد. لیکن در مواردی که اعلام قصد تملک ممکن نباشد، موضوع از طریق ارسال اظهارنامه رسمی ابلاغ میشود.
اصولاً اعلام قصد تملک از طریق ارسال اظهارنامه مطمئن تر و در موارد لازم مستندتر است. البته مفاد اظهارنامه رسمی هیچ تفاوتی با نامه اداری ندارد. اظهارنامه رسمی در سه نسخه به دستگاه اجرایی مربوطه ارسال شده و نسخه سوم نیز در بایگانی ضبط میگردد.
5. انتشار آگهی
در مواردی که امکان دسترسی به مالک یا مالکین و اشخاص ذینفع وجود ندارد، مراتب از طریق انتشار آگهی در یکی از روزنامه های کثیرالانتشار به اطلاع صاحبان حق میرسد. البته در آینننامه اجرایی قانون زمین شهری، این موضوع با دقت بیشتری عنوان گردیده بود. مطابق آیین نامه مذکور «در مواردی که، دستگاههای موضوع ماده 9 قانون (زمین شهری)، نیاز به خرید اراضی بایر و دایر دارند موظفند …………… مراتب را از طریق اخذ رسید یا ارسال اظهارنامه رسمی به مالک یا مالکین اعلام نمایند و در صورت استنکاف یا عدم مراجعه و یا عدم دسترسی به مالک یا نامشخص بودن نشانی مالک، از طریق درج آگهی در روزنامه های کثیرالانتشار در دو نوبت به فاصله 10 روز موضوع به اطلاع عمومی میرسد….» (ماده 25 آییننامه اجرائی قانون زمین شهری مصوب 1371).
البته در برخی از موارد ممکن است قصد تملک از طریق آگهی در محل به اطلاع عموم برسد. در واقع محدوده آگهی در محل کوچکتر از آگهی در روزنامه کثیرالانتشاذ است. ذکر این نکته ضروری است که دستگاه اجرایی در نحوه اعلام قصد تملک اجبار به پیروی از طرق خاص ندارد. در این مورد مسائل اداری، مالی و منافع دستگاه اجرایی مبنای تصمیمگیری قرار میگیرد.
بنابراین ملاحظه گردید که یکی دیگر از مراحل تشریفات تملک اراضی، اعلام قصد تملک به اشخاص ذینفع میباشد که از طرق ابلاغ کتبی، انتشار آگهی در یکی از روزنامههای کثیرالانتشار یا آگهی در محل انجام میشود.
بنابراین همانگونه که توضیح دادیم شرایط قانونی تملک به صورت مختصر و مستنبط از قانون نحوه خرید و تملک اراضی به شرح ذیل میباشد:
1. وجود ظرحهای مصوب عمومی و احرز ضرورت اجرای آن (ماده 1 و 2).
2. تأمین اعتبار لازم جت تملک (ماده 1).
3. احراز عدم وجود اراضی ملی شده و یا دولتی (تبصره 1 ماده 2).
4. اعلام قصد دستگاه اجرایی مبنی بر تملک به مالکین (تبصره 2 ماده 4).
5. اخذ استعلام از ادارات ثبت محل (تبصره 2 ماده 2).
6. اجام معامله و پرداخت بهای عادله املاک و کلیه حقوق و خسارت راجعه به مالکین (ماده 3 و 4).
حال پرسش این است که آیا تصمیمات بالاترین مقام دستگاه اجرایی در این مورد توسط مالکین قابل اعتراض میباشد یا خیر؟
در حل حاضر در قوانین موضوعه تملک مقررات خاصی در این مورد پیشبینی شده است اما سابقاً ماده 2 قانون اصلاح و توسعه معابر و خیابانها در این رابطه میداشت:
«از تاریخ انتشار آگهی اخطار، مالکین خط توسعه خیابان و گذر و یا احداث میدان میتوانند به نقشههای شهرداری واخواست نموده و دلایل اعتراض خود را به وزارت کشور بفرستند.»
بناراین از آنجایی که ماده 12 قانون نحوه خرید و تملک اراضی صرفاً قوانینی را که در تعارض با این قانون قرار دارد نسخ نموده است و در قانون مذکور مقرراتی مغایر با مفاد ماده 2 قانون توسعه معابر به چشم نمیخورد، میتوان چنین استنباط نمود که مفاد ماده 2 همچنان درخصوص شهرداری ها قابل اعمال میباشد.
دفاعیات مدیرکل دفتر فنی استانداری گیلان در دعوای منتهی به صدور رأی شماره 208 هیأت عمومی دیوان عدالت اداری که در راستای شکاییت مالک یک واحد مسکونی به ضرورت اجرای طرح تفصیلی در محل سکونت خود صادر شده است نیز مؤید همین رویه میباشد:
«مدیرکل دفتر فنی استانداری گیلان در پاسخ به شکایت مذکور اعلام داشت خیابان یاد شده براساس طرح هادی به تصویب رسیده و جهت اجرای به شهرداری ابلاغ گردیده و براساس اعتراض نامبرده به وزارت کشور دفتر شکایت استاندار موضوع فوق را مجدداً در جلسه کمیته فنی مطرح نموته و در نهایت با تغییر مسیر خیابان مخالف گردیده است.»
در مورد اعتراض به تشخیص بالاترین مقام سایر دستگاههای اجرایی، باید گفت که هرچند اصل نظارت سلسله مراتبی بر فعالیتها و اعمال اداری ایجاب میکند که چنانچه مقامات اداری بالاتر، اقدامی را در شرایط جاری، مناسب ندانند دستور توقف آن را صادر کنند اما تصمیمات راجع ه تشخیص ضرورت اجرای رح موب، قانوناً توسط بالاترین مقام دستگاه اجرایی که در رأس سلسله مراتب اداری قرار دارد، اتخاذ میگردد. بنابراین نمیتوان تصمیمات یاد شده را با توجه به مرجع اتخاذ آنها در سایر مراجع اداری قابل اعتراض دانست.
از سوی دیگر هیأت عمومی دیوان عدالت اداری نیز براساس رأی شماره 208 مورخه 19/12/74 خود، رسیدگی به شکایات مردمی درخصوص اعتراض به ضرورت اجرای طرحهای مصوب را در حیطه صلاحیت خود نمیداند:
«طبق ماده 25 قنون دیوان عدالت اداری اعتراض نسبت به آییننامهها و تصویب نامهها و سایر نظامات دولتی و تقضای ابطال آنها به لحاظ مخالفت با قانون و یا خارج بودن آنها از حدود اختیارات قوه مجریه قابل رسیدگی در هیأت عمومیدیوان عدالت اداری میباشد. نظر به اینکه طرح تفصیلی مربوط به احداث خیابان انطباقی با ماده مذکور ندارد و از مصادیق آن نمیباشد. ذا اعتراض نسبت به آن به کیفیت عنوان شده قابل رسیدگی و امعان نظر در هیأت عمومیدیوان عدالت اداری تشخیص داده نمیشود.»
لذا با توجه به آنچه گفته شد میتوان چنین استنباط کرد که در حال حاظر تصمیمات بالاترین مقام دستگاه اجرایی در مورد ضرورت اجرای طرح قانوناً قابل اعتراض در سایر مراجع نمیباشد.
بند سوم. ابطال تملک
آنچه در مبحث پیشین گفته شد، مجموعه شرایطی است که در قوانین لازمالاجرا بعنوان شروط تحقق تملک به آنها اشاره شده است اما به دلیل عدم وجود صراحت قانونی به سختی میتوان الزامات و تشریفات تملک را از یکدیگر بازشناخت. نخستین و شاید سادهترین راه آن است که فارغ از توجه به مبنای اصلی شناخت. نخستین و شاید سادهترین راه آن است که فارغ از توجه به مبنای اصلی پیشبینی صلاحیت تملک برای دستگاههای اجرایی و تنها با در نظرگرفتن شیوه نکارش قانون نحوه خرید و تملک اراضی (و قانون زمین شهری سابق که متضمن شرایط مشابهی بود) کلیه شرایط قانونی یاد شده را ازالزامات تملک محسوب نموده و عدم حصول هریک از این شرایط را موجب ابطال تملک بدانیم.
تردیید نیست که ضرورت اخذ استعلام از اداره ثبت محل و لزوم اعلام قصد تملک در زمره این شرایط یم باشد. اما پرسش این است که لزوم ارزیابی و پرداخت بهای عادله به مالکین جزء کدام دسته از شروط تملک میباشد؟ آنگونه که در نگاه اول از مفاد ماده 8 قانون نحوه خرید و تملک اراضی میتوان دریافت، هرگاه فوریت اجرای طرح به تصویب مراجع ذیصلاح نرسیده باشد، تعیین و پرداخت بهای عادله از الزامات تملک محسوب میگردد. بلکه در تضاد با اصول کلی حقوق اداری یعنی توجه به تأمین منافع عمومی و ترجیح نفع جامعه بر نافع فردی نیز قرار دارد. خصوصأ آنکه هرگاه علیرغم رعایت الزامات قانونی به عدم توجه به تشریفات، عملیات تملک ابطال این اقدام دستگاه قضایی حاصلی جز تکرار تشریفات طولانی تملک و تحمیل ضرر ناشی از اختلال در ارائه خدمت عمومی به جامعه در پی نداشت و لذا با توجه به آثار سوء ابطال بدون قاعده عملیات تملک و خلع ید دستگاههای اجرایی قانونگذاری اقدام به الحاق یک تبصره به قانون نحوه خرید و تملک اراضی نمود. اگرچه مطابق مفاد قانون یاد شده دستگاه اجرایی در صورت ابطال عملیات تملک توسط مراجع قضایی ملزم به استرداد املاک تحت تصرف خود به مالکین میباشد، اما چنانچه در اثر ایجاد مستحدثات و یا قرار گرفتن اراضی مورد تصرف در طرحهای مصوب استرداد آنها به تشخیص مقام صادرکننده حکم ناممکن باشد، دستگاه اجرایی مکلف به بازگرداندن املاک موضوف نبوده و میتواند با تأمین اعتبار لازم نسبت به تملک این قبیل املاک اقدام نماید.
همانطوری که ملاحظه میشود تین قانون نه تنها الزامات و تشریفات تملک را مشخص نمیکند بلکه در پی تلاش بر تأمین منافع عمومی و لزوم تسریع در اجرای طرحهای مصوب دراقدامی بیسابقه ایجاد مستحدثات توسط دستگاه اجرایی میداند و به اقدامات خارج از صلاحیت مراجع یاد شده و غصب اموال شخصی توسط آنان جنبه قانونی میبخشد. بنابراین به دلیل عدم وجود صراحت قانونی دراین خصوص به ناچار میبایست اقدام به تفسیر قوانین تملک نماییم. اما بایستی توجه داشت که عدم رعایت این شرط تأثیری در صلاحیت دستگاه اجرایی ندارد و در صورت ابطال عملیات تملک بدون هیچ نتیجه عملی قابل ملاحظهای مراجع عمومی میتوانند بلافاصله نسبت به سلب مالکیت مجدد مالکین اقدام نمایند و لذا منطقی است که با توجه به وحدت ملاک تبصره ذیل ماده 9 عدم انجام معامله و پرداخت بهای عادله به مالکین را از جمله تشریفاتی بدانیم که ضمانت اجرای آن توقف عملیات اجرایی تا زمان پرداخت است. از یکسو با مفاد ماده 8 قانون تملک که دستگاه اجرایی را از «تصرف» در املاک منع نموده است و نه از «تملک» آنها، انطباق دارد و از سوی دیگر به گونهای در راستای مقررات قانون الحاق یک تبصره به قانون نحوه خرید و تملک اراضی است چرا که به درستی نمیتوان تفاوت درخور توجهی میان توقف عملیات اجرایی و ابطال تملک –مادام که دارای اثر حقوقی خلع ید دستگاه اجرایی و استرداد ملک به مال نباشد- یافت. البته این اشکال عمده در این استنباط وجود دارد. در صورت توقف مالک مستحق خسارت تأخیر تأدیه میباشد. لکن در صورت ابطال و تملک مجدد مالک مستحق دریافت بهای عادله ملک طابق با روز پرداخت میگردد.
در مقام توجه به این ایراد میتوان گفت که از آنجای که در قانون تملک اصل بر رعایت کامل حقوق مالکین و محاسبه بهای عادله به قیمت روز پرداخت میباشد مبنای محاسبه خسارت تأخیر نیز میبایست مابهالتفاوت قیمت روز پرداخت و تملک باشد.
نکته حائز اهمیت دیگر در این بخش آن است میبایست بین لزوم احراز عدم وجود اراضی ملی و دولتی قائل به تفکیک شد و اولی را جزء تشریفات و دومی را جزء الزامات تملک محسوب نمود.
بند چهارم:آثار تملک
الف. ارزیابی و پرداخت بهای عادله
هرچند ارزیابی و پرداخت بهای عادله به مالکین از جمله شرایط قانون تملک میباشد اما از آنجایی که پرداخت بهای عادله در واقع عمدهترین اثر حقوقی تملک نسبت به مالکین نیز محسوب میشود در این مبحث چگونگی ارزیابی بهای عادله و پرداخت آن به مالکین را بررسی میکنیم.
اولا: ارزیابی بهای عادله توسط هیاتهای کارشناسان رسمی دادگستری را بررسی مینماییم.
بهای عادله املاک موضوع تملک توسط هیأت کارشناسی مذکور در ماده 4 قانون نحوه خرید و تملک اراضی تعیین میگردد. این هیأت مرکب از سه نفر کارشناس رسمی دادگستری است که یک نفر از طرف دستگاه اجرایی، یک نفر از سوی مالک و نفر سون به وسیله طرفین (مرضی الطرفین) انتخاب میشود.
آراء اکثریت هیأت مذکور، قطعی و برای طرفین لازمالاجرا است و مالکین جهت اعتراض به آراء صادره از سوی این هیأتها، مجاز به مراجعه به مراجع اداری و قضایی نمیباشند. با این حال بایستی توجه داشت که این قطعیت ناظر بر محاسبه ارزش ریالی املاک و حقوق و خسارات وارده به مالکین است و لذا هرگاه کارشناسان در نظریه خود بخشی از حقوق مالک را محاسبه ننموده باشند، لذا مثال در مواردی که ملک ممراعاشه یا محل سکونت مالک است، پانزده درصد از قیمت عادله آن را به عنوان خسارت در کل مبلغ غرامت منظور نمایند. در این فرض قطعیت نظر کارشناس مانع از مطالبه خسارت مذکور در نزد مراجع قضایی نیست، هرچند که با قاطعیت نمیتوان گفت مبنای محاسبه خسارت در چنین وضعیتی قیمت ملک در هنگام تملک است و یا در زمان پرداخت خسارت؟
علیرغم پیشبینی مقررات تعیین کارشناس در قانون تملک در صورت عدم توافق طرفین و یا استنکاف مالک از معرفی کارشناس، دادگاه صالحه محل وقوع ملک ظرف پانزده روز از تاریخ تقاضای دستگاه اجرایی در صورت حصول شرایط ذیل اقدام به تعیین کارشناس مینماید:
1. دستگاه اجرایی لزوم تعیین و معرفی کارشناس رسمی دادگستری را صراحتاً به یکی از طرق، ابلاغ کتبی، انتشار آگهی در روزنامه کثیرالانتشار و یا آگهی در محل صاحبان حقوق اعلام و این امر را از آنان درخواست نموده باشد.
2. علیرغم رعایت مقررات بند (1) مالک، کارشناس خود و یا کارشناس مرضیالطرفین را ظرف مدت یک ماه از تاریخ اعلام دستگاه اجرایی تعیین ننماید.
علاوه بر آن هرگاه به دلیل وجود موانعی نظیر مجهول بودن مالک و یا قوت فوت وی امکان انتخاب کارشناس توسط مالک میسر نباشد، دادگاه صالحه با رعایت تشریفات فوقالذکر اقدام به تعیین کارشناس به نیابت از مالک خواهد نمود.
ثانیا: به بررسی نحوه محاسبه خسارات وارده میپردازیم.
براساس قانون نحوه خرید و تملک اراضی، مبنای محاسبه قیمت املاک موضوع تملک بهای عادله روز تقویم اراضی، ابنیه، تأسیسات و حقوق و خسارات مشابه بدون در نظر گرفتن تأثیر طرح در قیمت آنهاست.
در حال حاضر عبارت «بهای عادله» در هیچ یک از قوانین لازمالاجرای تملک تعریف نشده است. قبل از انقلاب تنها قانونی که به تعریف بهای عادله پرداخته بود ماده 4 قانون اصلاح و توسعه معابر مصوب 1320 بود، که مقرر میداشت: «مقصود از بهای عادله نسبت به املاک بهای زمین بیاض یا به انضمام بنا و اشجار پیش از آگهی از توسعه و خرابی است و در مورد انهار و قنوات، مآخذ ارزیابی بهایی است که درباره شرب باغات و اراضی زراعتی همان شهر یا مجاور آن معمول و متداول است.»
همانطور که ملاحظه میشود تعریف مذکور بیش از آنکه بیانکننده مفهوم «بهای عادله» باشد، نشاندهنده مجموعه مواردی است که در هنگام تملک میبایست مورد محاسبه قرار گیرد. با این حال میتوان با توجه به قسمت اخیر قانون فوقالذکر و نیز سایر مواد قانون تملک منظور از «بهای عادله» را ارزش معاملاتی املاک در هنگام تملک دانست که با توجه به عرف متداول و معمول محل وقوع ملک مورد محاسبه قرار میگیرد. براساس ماده واحده نحوه تقویم املاک مورد نیاز شهرداریها، مالکین مستحق دریافت «قیمت روز» املاک خود شناخته شدهاند، هرچند با در نظر گرفتن تبعیت قانون شهرداریها از قانون خرید و تملک اراضی، تردیدی نیست که منظور از «قیمت روز» چیزی جز «بهای عادله» املاک نمیباشد اما انتخاب واژگان متفاوت از سوی قانونگذار ممکن است این شبه را ایجاد نماید که این دو دارای معانی مختلفی میباشند.
از سوی دیگر استعمال هریک از واژگان مذکور به تنهایی برای بیان قصد حقیقی قانونگذار کفایت نمیکند، چرا که قیمت «قیمت روز» میتواند اعم از «قیمت منطقهبندی روز» و یا «قیمت عادله روز» باشد و همچنین منظور از «بهای عالده» نیز ممکن است. «بهای عادله روز» و یا بهای عادله در زمان دیگری باشد. چنانچه در تبصره 1 ماده 1 قانون برنامه شهرسازی آمده است:
«بهای عادله عبارت است از قیمت اراضی یکسال قبل از اعلام تصمیم دولت به تملک …..»
بنابراین همانگونه که قانونگذار در ماده 5 قانون نحوه خرید و تملک اراضی از عبارت «بهای عادله روز» برای بیان مقصود نهایی خود استفاده کرده است، ضروری است که این مهم را در سایر مواد قانونی راجع به تملک نیز مورد توجه قرار دهد.
ثالثا به بررسی پرداخت بهای عادله مورد نظر قانونگذار میپردازیم. پرداخت بهای عادله املاک به یکی از طریق ذیل پرداخت میگردد:
الف. پرداخت نقدی
همانطوری که پیشتر نیز گفته شد، تصرف املاک موضوع تملک پیش از پرداخت بهای آن به مالکین –به جز در مواردی که اجرای طرح فوریت داشته باشد- امکانپذیر نیست. براین مبنا آنگونه که از سایر مفاد قوانین راجعه نیز استناد میشود، بهای موضوع تملک میبایست به صورت نقدی به مالکین پرداخت گردد. با این وجود هرگاه بخشی از بهای موضوع تملک به صورت اقساط در آینده به مالک پرداخت گردد، اصل لزوم پرداخت نقدی، مانع بر سر اجرای آن توافق نخواهد بود.
در صورتی که دستگاه اجرایی مطالبات قانونی درخصوص موضوع تملک، نظیر عوارض حق تشرف، سهم خدمات و مانند آن داشته باشد این مطالبات در زمان پرداختن بهای عادله، محاسبه و از کل بهای ملک کسر خواهد شد.
ب. واگذاری اراضی معوض
دستگاه اجرایی مخیر است در صورتی که مقتضی بداند به جای پرداخت نقدی، معادل بهای موضوع تملک به مالکین زمین معوض واگذار نماید. واگذاری اراضی معوض منوط به حصول شرایط اساسی ذیل است:
1. دستگاه اجرایی معتبر است در صورتی که مقتضی بداند به جای پرداخت نقدی، معادل بهای موضوع تملک به مالکین زمین معوض واگذار نماید.
2. اراضی معوض دارای کاربری مشابه با املاک موضوضع تملک باشد.
3. زمینهای معوض اراضی ملی و یا دولتی متعلق به دستگاه اجرایی مربوطه تأمین شده باشد.
درخصوص نحوه تأمین اراضی ملی و دولتی مورد نیاز دستگاههای اجرایی جهت واگذاری به عنوان زمین معوض، وفق مقررات ماده 69 قانون تنظیم بخحشی از مقررات مالی دولت، در صورتی که این اراضی برای واگذاری در اختیار دستگاههای دولتی مشمول این قانون قرار داده شود، این واگذاری مشورط به تصویب هیأت وزیران و به صورت بلاعوض میباشد. اما وفق مقررات نحوه تقویم املاک مورد نیاز شهرداریها دولت مکلف گردیده است تا جهت تأمین اراضی معوض، 10 درصد از اراضی و واحدهای مسکونی قابل واگذاری را با قیمت تمام شده به شهرداری اختصاص دهد.
قانون نحوه خرید و تملک اراضی درخصوص واگذاری معوض به صاحبان حقوق کسب و پیشه مقررات ویژهای را پیشبینی نموده و به دستگاه اجرایی اجازه داده است که به جای پرداخت کسب و پیشه تعهد نماید، پس از انجام طرح، محل کسبی را در همان حدود به صاحب حق واگذار نماید.
پ. پرداخت خسارت
اثر حقوقی دیگر تملک نسبت به مالک، علاوه بر پرداخت بهای عادلهف جبران خسارت وارده به وی میباشد. استفاده از قانونگذار از عبارت کلی «خسارت» در قوانین راجعهخ و عدم توجه به تعیین ضوابط جبران خسارت مالکین، موجبات بروز اختلاف درخصوص مفهوم خسارت و محدوده و نیز چگئنگی جبران زیان در قوانین تملک را فراهم آورده است.
مبحث پنجم: تعدد مراجع سلب مالکیت
بند یکم: شهرداری
مطابق قانون شهرداریها، از جمله وظایف شهرداری احداث راهها، شوارع و پارکهای عمومی است. در بسیاری موارد، انجام این وظایف مستلزم دسترسی شهرداری به املاک، اراضی یا حقوق مردم نسبت به اعیان و ابنیهای است که در مسیر اجرای طرح قرارداد. مطابق قوانین حامک، شهرداری ابتدا باید با کسب رضایت مالک، ملک را تملک کند؛ در صورت عدم حصول توافق، شهرداری وفق ماده 8 لایحهی قانونی نحوهی خرید و تملک اراضی و املاک برای اجرای برنامههای عمومی و عمرانی و نظامی دولت مسوب 1358 ملک مورد نظر را در اختیار گرفته و تملک میکند.[3]
در قوانین موجود برای این مسأله راهکارهای مختلفی پیشبینی شده است؛ شهرداریها برای اجرای طرحهای عمومی خود موظف هستند از این قوانین پیروی نمایند؛ از جمله مطابق مادهی 3 لایحه قانونی «نحوه خرید و تملک اراضی و املاک برای اجرای برنامههای عمومی، عمرانی و نظامی دولت مصوب 12/11/1358، شهرداری مکلف است «توافق» مالکان عرصه و اعیانی مشمول طرح را تحصیل کند. در این صورت با پرداخت مبلغ توافق شده به مالک، ملک تحویل شهرداری میشود و در فرض عدم توافق، مطابق تبصره یک ماده واحده قانون «نحوه تقویم ابنیه، املاک و اراضی مورد نیاز شهرداریها» مصوب 28/8/1370 قیمت عرصه و اعیان ملک، توسط هیأت سه نفرهای از کارشناسان رسمی دادگستری تعیین میگردد؛ آنگاه شهراری به یکی از روشهای مندرج در تبصرهی 2 مادهی 4 قانون نحوه خرید و تملک اراضی و املاک برای اجرای برنامههای عمومی، عمرانی و نظامی دولت، مشتمل بر ابلاغ کتبی، نشر آگهی و الصاق آگهی در محل، مالک را برای انجام معامله دعوت مینماید (ذیل مادهی 8) تا ظرف مدت یک ماه از تاریخ اعلام، برای انجام معامله مراجعه نماید. پس از گذشت این مدت و با عدم مراجعهی مالک، برای بار دوم به مالک اعلام میشود تا ظرف مدت پانزده روز برای معامله حاضر شود؛ پس از آن شهرداری میتواند با اعمال مقررات ماده 8 قانون نحوه خرید و تملک، ملک مورد نظر را به تملک خود درآورد.[4]
در رابطه با نحوه تملک اراضی از سوی دولت مطابق قانون زمین شهری مصوب 22 شهریور 1366 ضوابطی مقرر گردیده که در قانون قبلی وجود نداشته است از جمله آنکه مشروعیت و لزوم تملک اراضی موات و دولتی درشهرها برای امر مسکن و خدمات عمومی و ضرورت تصویب ظرحهای دولتی و تأسیسات عمومی، زیربنایی گردیده است.[5]
در ادامه مواردی از قوانین و مقررات اراضی که مجوز سلب مالکیت افراد توسط دولت و شهرداریها میباشد را یادآور میشویم:
1. براساس بند الف از ماده 6 اساسنامه سازمان عمران شهری اراضی شهری استان مصوب 19 مهر 1358 از وظایف و اختیارات این سازمان «اجرای مفاد قانون لغو مالکیت اراضی موات شهری و کیفیت عمران مصوب تیرماه 58 و اصلاحیه آن مصوب مرداد 58 و اجرای آییننامه مربوطه به نمایندگی دولت جمهوری اسلامی میباشد.
2. ماده 31 قانون نوسازی و عمران شهری مصوب 1347 مقرر میدارد: «شهرداریها میتوانند برای تأمین نیازمندیهای شهری و عمومی و عمران و نوسازی با تصویب انجمن شهر و تأیید وزارت کشور، اراضی و امالک واقع بین حد مصوب فعلی هر شهر تا حد نهایی مشخص در نقشههای جامع آن شهر را ظرف مدت پنج سال پس از تصویب نقشه جامع، با پرداخت بها تملک و تصرف کند».
3. مطابق ماده 11 آییننامه اجرایی قانون زمین شهری مصوب 1371 ضوابط نحوه تملک چنین بیان شده است: «برای تملک زمینهای بایر و دایر از سوی دولت و شهرداریها و کلیه دستگاههایی که طبق قانون، حق خرید و تملک دارند، رعایت ضوابط زیرضروری است:
الف) دستگاه تملک کننده دارای طرح مصوب بوده و اعتبار خرید زمین نیز تأمین شده باشد.
ب) بالاترین مقام اجرایی دستگاه تملک کننده نیاز به تملک زمین را تأیید نماید.
ج) وزارت مسکن و شهرسازی عدم امکان تأمین زمین مناسب را از زمینهای موات و دولتی در آن شهر اعلام نموده باشد.
د) در شهرهایی که دارای طرحهای مصوب شهری است، کاربری زمین مورد نیاز، منطبق با طرح باشد.
4. ماده 13 قانون مذکور مراحل تملک را اینگونه بیان میکند: «در مواردی که شماره پلاک و مشخصات ثبتی زمین مورد تملک، مشخص نباشد، دستگاه تملک کنندهی محل زمین محدوده مورد نیاز خود را در محل مشخص نموده و قبل از انتشار آگهی تملک، نقشه محدوده را بر روی نقشههای هوایی –در شهرهایی که نقشه هوایی وجود دارد- به اداره ثبت محل ارسال مینماید.. در این صورت پس از انتشار آگهی و اعلان محدوده مورد نیاز، چنانچه مالکین در مهلت تعیین شده جهت انتقال ملک خود مراجعه ننمایند یا زمین مشاعی بوده و برخی از مالکین مشاع مراجعه نکنند و به طور کلی، در تمام موارد مندرج در تبصره 6 ماده 9 قانون، ضمن تودیع بهای زمین مورد تملک به صندوق ثبت سند انتقال، حسب مورد از طرف وزارت مسکن و شهرسازی یا شهرداری به قائم مقامی مالک یا مالکین امضاء میگردد تا در موقع مراجعه مالکین یا احتساب و کسر مالیاتها و هزینههای تعلق گرفته، مبلغ مورد معامله به آنها پرداخت شود.»
5. در تبصره 3 ماده 13 آیین نامه اجرایی قانون زمین شهری مصوب 1371 (هیأت وزیران) مقرر میدارد: «در کلیه مواردی که زمینهایی در طرحهای مصوب دولتی و شهرداری قرار میگیرد و گواهی عدم امکان تأمین زمینهای مورد نیاز طرح از زمینهای دولتی و موات دریافت شده باشد، باید مراتب به وسیله صاحب طرح به مالک یا مالکین و اداره ثبت اعالم گردد تا از هرگونه نقل و انتقال اینگونه زمینها تا انجام مراحل تملک، حداکثر ظرف مدت 18 ماه از تاریخ اعلام به اداره ثبت خودداری گردد. همچنین مراتب باید به شهرداریها محل نیز جهت رعایت مقررات قانونی ظرف مدت مزبور اعلام شود.»
6. در ماده 14 آییننامه اجرایی قانون زمین شری مصوب 1371 (هیأت وزیران) نیز مقرر میدارد: «در صورتی که در محدوده اعلان شده برای تملک، زمین وقفی وجود داشته باشد –اعم از اینکه به اجاره اگذر شده باشد یا نشده باشد- اداره اوقاف و تولیان موقوفه مکلفند ظرف 15 روز از تاریخ انتشار آخرین آگهی و نظریه خود را به دستگاه مجری طرح اعلام کنند و حداکثر ظرف یک ماه، نقشه زمین وقفی و مشخصات آن را ارایه دهند تا حسب مورد نسبت به اجرای آن قسمت از طرح که در زمینهای وقفی است، از سوی اوقاف یا آستان قدس رضوی یا موتلی اقدام یا سند اجاره به نام دولت تنظیم شود یا عوض آن زمین، ضمن رعایت مقررات و قطعه موقوفه و با مصالحه واگذار و طرح اجرا گردد.»
بند دوم. دولت
سلب مالکیت خصوصی از افراد تحت عنوان طرحهای عمرانی و منفعت عام با مجری طرح و ارائه دهنده منفعت عام است. در کشور ایران، نهادهای دولتی و عمومی در اجرای طرحهای عمومی و عمرانی خود با برخورداری و استفاده از اعمال حاکمیت تحت رعایت ضوابطی، به صورت یکجانبه و بدون در نظر گرفتن قصد و رضای مالکین، مبادرت به تصرغ و تملک اراضی و املاک خصوصی میکنند. در متون قوانین خاص مثل قانون زمین شهری و لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی و املاک برای اجرای برنامههای عمومی، عمرانی و نظامی دولت مصوب 1358 مراجع صلاحیتدار دولتی در تملک مشخص گردیده است. به موجب ماده 1 لایح قانونی اخیرالذکر، هرگاه برای اجرای برنامههای عمومی، عمرانی و نظامی وزارتخانهها یا مژسسات و شرکتهای دولتی یا وابسته به دولت و همچنین شهرداریها و بانکها و دانشگاههای دولتی و سازمانهایی که شمول قانون نسبت به آنها مستلزم ذکر نام باشد و ز این پس دستگاه اجرایی نامیده میشوند. به اراضی، ابنیه، مستحدثات، تأسیسات و سایر حقوق مربوط به اراضی مذکور متعلق به اشخاص حقیقی یا حقوقی نیاز داشته باشند و اعتبار آن قبال به وسیله دستگاه اجرایی یا از طرف سازمان برنامه و بودجه تأمین شده باشد دستگاه اجرایی میتواند اراضی مورد نیاز را مستقیمأ یا به وسیله هر سازمان خاصی که مقتضی بداند برطبق مقررات مندرج دراین قانون خریداری و تملک نماید. در موضوع تملک قهری اراضی، مراجع صالح به تملک اراضی خصوصی، بالطبع نهاد اداره کننده این اراضی نیز میباشند. به عبارت دیگر وقتی نهاد دولتی یا عمومی اقدام به سلب مالکیت در جهت منفعت عام و اجرای برنامههای عمومی، عمرانی و نظامی مینماید پس از انجام تشریفات مربوط به تملک قهری، خود این نهاد به عنوان نهاد اداره کننده اینگونه اراضی، دخل و تصرف در آن زمینه را برعهده داشته تا در جهت اجرای برنامهها و سیاستهای دولتی و عمومی مورد نظر، گام بردارد. مراجع دولتی صالح به تملک اراضی خصوصی و اساساً نهادهای دولتی اداره کننده درخصوص اراضی موضوع تملک قهری با توجه به جمیع قوانینی که در این زمینه به تصویب رسیده، عبارتاند از: وزارتخانهها، مؤسسات دولتی، شرکتهای دولتی.[6]
بند سوم: ستاد اجرایی فرمان امام
اجرای احکام قطعیت یافته در دادگاه ویژه اصل 49، با دستور دادگاه صادرکننده رأی، سابقاً برعهده دادسرا بود که با دستور دادستان جرای میشد. بعد از حذف سیستم دادسرا از نظام قضایی در سال 1373، اجرای احکام در دادگاه انقلاب تشکیل گردید و تحت نظر قاضی اجرای احکام، احکام صادره اجرا میشد و در زمان کنونی نیز مطابق ماده 26 آئیننامه نحوه اجرای پروندههای اصل 49، حسب موضوع حکم صادره، که کیفری یا حقوقی است، مطابق قوانین آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری و مدنی، به دستور دادگاه صادرکننده حکم یا دادگاه جتنشین آن، احکام کیفری توسط دادسرای عمومی و انقلاب مستقر در ساختمان دادگاه انقلاب تهران (دادسراری ناحیه 20) و در شهرستانها توسط دادسرای عمومی و انقلاب مربوطه و احکام حقوقی نیز در دایره اجرای احکام مدنی که عملاً همان دادیاریهای اجرای احکام کیفری است، ارجاع و در آنها اجرا میشود.
عملیات اجرایی احکام صادره مربوطه به اموال در اختیار ولیفقیه، توسط ستاد اجرایی فرمان امام تحت نظارت قاضی اجرای احکام صورت پذیرفته و چنانچه اجرای حکم مستلزم دخالت ضابطین دادگستری باشد یا دستور قضایی خاصی نیاز داشته باشد، حسب مقررات از سوی مرجع قضایی اقدام مقتضی به عمل میآید. احکام غیابی راجع به اموالی که در صلاحیت دادگاه ویژه اصل 49 است، برخلاف قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، (تبصره 2 ماده 306) بدون معرفی ضامن یا اخذ تأمین از ستاد اجرایی به موقع اجرا گذاشتهع میشود و در صورت مراجعه محکوم علیه و ثبوت استحقاق وی در مرجع قضایی، حقوق متعلقه از سوی ستاد اجرایی تأمین و تدارک میشود.
در مواردی که حکم به مصادره یا تملیک به نفع ستاد اجرایی میشود و یا اینکه حکم به تحویل اموال به مالک صادر میشود، با درخواست ذینع یا قائم مقام قانونی یا وکیل آنان، اجرای احکام ملزم است حداکثر ظرف دوماه حسب مورد دستور تخلیه، رفع تصرف، خلع ید صادر نمتاید. به نظر میرسد عبارت صادر کند اشتباه است و اجرای احکام باید ظرف دوماه دستور دادگاه را مبنی بر تخلیه اجرا نماید.[7]
درخصوص چگونگی تشکیل ستاد اجرایی فرمان امام گفتنی است، در مورخ 1368 حضرت امام طی نامههای خطاب به آقایان عسگر اوالدی، مهدی کروبی و حسن صانعی را به عنوان نمایندگان خود راجع به وجوده و اموال مجهول المالک، باالصاحب، ارث بلاوارث و اموالی که بابت خمس و خروج از ذمه و اجرای اصل 49 قانون اساسی و دیگر قوانین در اختیار ولی فقیه است نصب کردند و مقرر گردید نامبردگان از طف ولی فقیه هرگونه صالح میدانند در تمام ابعاد فروش، نگهداری و اداره اموال اختیار داشته اشند و نیز تاکید شد که کلیه درآمدهای حاصله در موارد مقرره شرعیه مصرف شود و در حد توان به بنیاد شهید، بنیاد 15 خرداد، بنیاد مسکن، کمیته امداد، سازمان بهزیستی، طرح شهید رجائی و بنیاد جانبازان و موارد دیگر مورد نظر کمک و مساعدت شود.
با این دستور عملا ستاد اجرائی فرمان حضرت امام تشکیل گردید و د واقع ستاد فوق به عنوان نهاد اجرایی اداره کننده اموال موضوع احکام شعب ویژه اصل 49 درتمامی ابعاد فروش و نگهداری تعیین شد. نکته مهم که در فرمان حضرت امام آمده بود مصادیق احصاء شده صلاحیت رسیدگی شعب ویژه بود که علاوه بر موارد مقرره در اصل 49، دخصوص اموال بلاصاحب، ارث بلاوارث، مجهول المالک، خمس و خروج از ذمه نیز بایستی تعیین تکلیف گردیده و حکم الزام میشد.[8]
نقش فرامین و احکام حکومتی، در دادگاه ویژه پررنگر از قانون ظاهر میشود و براین اساس دادگاه ویژه درخصوص اموال در اختیار ولی فقیه طبق فرمان امام به نفع ستاد اجرایی حکم به مصدره یا تملیک صادر مینماید، و بخشنامه رئیس قوه قضائیه درخصوص صلاحیت ستاد اجرایی که در سمتسازمان اموال تملیکی ذکر شد حاکی از صلاحیت ستاد اجرایی درخصوص اموال مربوط به ولی فقیه بوده و تنها نهاد مأذون در این زمینه شناخته میشود.
بنابران ستاد اجرایی فرمان امام نهادی حکومتی و نه دولتی در ایران است که مطابق قوانین مأسسات و نهادهای عمومی غیردولتی و به طور مستیم زیر نظر مقام رهبری اداره میشود و همچنان که که گفته شد آغاز به کار این ستاد در سال 1368 طبق حکم حکومتی بوده است. این ستاد که به ویژه برای اجرای اصل 49 قانون اساسی، و مصادره اموال وابستگان به رژیم سابق و به طور کلی نسبت به اموال در اختیار ولی فقیه تشکیل و مهلتی یکساله برای اجرای اصل 49 قانون اساسی معین شد، امروز س از گذشت بیش از 17 سال، به فعالیت خود ادامه میدهد.
درسال 1370 با صدور فرمان رهبری برای مصادره اموال وابستگان طاغوت، یهودیان و دیگر اقلیتهای مهاجر و مسلمانان مهاجر، بدون وکیل یا نماینده برای سرپرستی اموال عملکرد ستاد شرایط ویژهای پیدا کرد. البته گفتنی است، اصوال ستاد اجرایی صرفا به منظور اجرای اصل 49 قانون اساسی تأسیس نشده بلکه برای تحقق بخشیدن به اصل 45 قانون اساسی نیز به فرمان حضرت امام که اموال در اختیار ولی فقیه را تببین و تحدید نمودهاند ایجاد شده است. اموال در اختیار ولی فقیه در اصل 45 قانون اساسی و ماده 2 قانون سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی و ماده 8 قانون زمین شهری و فراز اخیر اصل 49 قانون اساسی و ماده 8 قانون نحوه اجرای اصل 49 قانون اساسی و مواد 866 و 171 و 28 قانون مدنی و تبصره 1 ماده 595 قانون مجازات اسلامی و مواد قانون امور حسبی در مورد غایبین احصا شده است. ستاد اجرایی در مورد اموال موضوع اصل 45 قانون اساسی، من جمله اموال رها شده در زمان انقلاب و جنگ تحمیلی و اموالی که صاحبان آنها از اموال اعراض نموده و یا پس از خروج از کشور وکیل یا ولی قهری یا ورثه یا نمایدههای در ایران نداشته و اداره اموال خود را به کسی محول نکردهاند را سرپرستی و اداره میکند. به هر تقدیر نهاد اداره کننده درخصوص اموال مشروع همچون اموال بلاوارث و نامشروع همچون اموال حاصل از جرایم مذکور در اصل 49، که در اختیار ولی فقیه قرار دارد، ستاد اجرایی فرمان امام میباشد که مسئولیت نگهداری، اداره و فروش آنها را برعهده دارد.[9]
بند چهارم: سازمان اموال تملیکی
مطابق ماده یک قانون تأسیس سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی و اساسنامه آن مصوب 1370: «به منظور جمعآوری و نگهداری، اداره و فروش کالاهای متروکه دولتی و غیردولتی و ضبطی و قاچاق قطعیت یافته و کالاهای قاچاق بلاصاحب و صاحب متواری و همچنین اموال منقول و غیرمنقول (املاک و مستغلات) و حقوق مالی که بر اثر احکام و قرارهای قطعی مراجع ذیصلاح قضایی و یا تصمیمات مراجع صلاحیتدار اداری و صنفی به انحاء مختل از قبیل ضبط، مصادره و …. و نیز سایر اموالی که در اجرای اصل چهل و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و سایر قوانین تملک و یا تصرف دولت درآمده یا در میآید. سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی که در این قانون سازمان نامیده میشود به صورت شرکت دولتی اداره میشود.» در ادامه ماده 2 این قانون بیان میدارد: «کلیه اموتل و حقوق مالی که تحت توقیف یا سرپرستی و یا مدیریت دولتی درآمده و یا به هرنحو به تصرف ولت درمیآید طبق این قانون در اختیار سازمان قرار میگیرد تا در جمعآوری و نگهدداری و اداره آن اقدام نماید و فروش این قبیل اموال منوط به حکم قضایی یا قانون است. درخصوص این ماده شایان ذکر است که رئیس قوه قضایی یا قانون است. درخصوص ای ماده شایان ذکر است که رییس قوه قضایی (صادق آملی لاریجانی) طبق بخشنامهای مورخ 27/3/92 به شماره 100/15658/9000 به مراجع قضایی سراسر کشور اعلام کرد که ستاد اجرایی فرمان امام تنها نهاد تأسیس سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی آمده است، سازان دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی بوده و وابته به وزارت امور اقتصادی میباشد.» و طبق ماده 4 قانون مزبور سازمان مکلف است وجوه حاصل از فروش اموال موضوع ماده 1 این قانون را پس از احتساب 10% در مورد اموال منقول و 5% در مورد اموال غیرمنقول بابت کرامزد فروش، حسب مورد به حسابهای درآمد عمومی کشور واریز نماید، 10% و 5% مذکور به حساب تمرکز درآمد سازمان در خزانه منظور خواهد شد.
اموال منقول که در اختیار سازمان اموال تملیکی قرار میگیرد پس از طی مراحل قضایی و نیز اموالی که از طریق مصادره به تملک دولت در میآید توسط سازمان اموال تملیکی به فروش میرسد. البته در مورد اموال وثیقهای باید متذکر شد که موضوع ضبط وثیقه بعلاوه دستور دادستان (مطابق ماده 230 قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392) مبنی بر ضبط وثیقه باید به سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی (ماده 1 و 2 قانون تأسیس سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی) که دارای نمایندگی در مراکز استانها میباشد، ارسا شود تا برابر مواد قانون یاد شده نسبت به انتقال سند به نام دولت و فروش ازطریق مزینذه و تحصیل مبلغ اقدام گردد.
در ابتدا ممکن است میان وظایف تعریف شده بین سازمان اموال تملیکی و ستاد اجرایی فرمان امام که در قسمت بعدی درخصوص آن توضیح خواهیم داد، تشابه دیده میشود، ولی با اندکی تأمل مسأله تشابه حل میگردد؛ ر حقیقت میان این دو سازمان از نظر ماهیتی تفاوت وجود دارد. بعضی از اموال مثل اموال مجهول المالک و بالصاحب و بدون وارث و یا اموالی که بابت خمس باید پرداخت شود و یا اموالی که مطابق اصل 49 قانون اساسی مصادره میشود. از نظر شرعی در اختیار ولیفقیه است، و ستاد اجرایی متولی اداره این اموال است. بنابراین متولی اموال در اختیار ولیفقیه ستاد اجرایی است. در بخشنامه رئیس قوه قضائیه این نکته ذکر شده است. لیکن بقیه اموال که در بالا ذکر شد (از جملهف در بخشنامه اموال منقول، قضایی) به سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی منتقل میشود و براساس مقررات اقدام الزم در مورد این کالاها، صورت میگیرد.[10]
بحث ما در اینجا مربوط به اراضی و املاک و به طور کلی اموال غیرمنقول است؛ لذا صلاحیت سازمان در بخش اموال غیرمنقول مربوط به اموال وثیقهای و قضایی میباشد. اموال موضوع قرارهای تأمین پس از قطعیت دستور دادستان مبنی بر ضبط به نفع دولت باید در اختیار سازمان اموال تملیکی قرار گیرد.
قابل ذکر است هرچند در قانون تأسیس سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی نگهداری اداره و فروشاموال توقیفی جزء وظایف سازمان مذکور برشسمرده شده است، اما متأسفانه در عمل موضوع اداره اموال چندان مورد توجه قرار نگرفته و به فراموشی سپرده شده است و فعالیت سازمان جمعآوری و فروش اموال تملیکی عمدتاً ناظر بر فروش اموال است.
گاهی اوقات این تعدد مراجع توجیه مهمی دارد و علتش این است که دلایل سلب مالکیت متعدد است علیرغم اینکه این تعدد مغایر اصل شفافیت در حقوق اداری که یکی از اصول مهم و حاکم بر اجرای وظایف دولت است میباشد ولی به تناسب دلایل متعدد سلب مالکیت توجیه قانونی مییابد ولی با این حال این یک عیب در حقوق ایران است و خلاف اصول حقوق اداری میباشد. به نظر میرسد اگر نهادی مانند سازمان اموال تملیکی صلاحیتش گسترش پیدا کند و به عنوان نهاد ادارهکننده کلیه اراضی باشد از هر نظر مناسبتر است.
[1] محمدی، امید، تملک اراضی و املاک اشخاص در طرحهای عمومی و عمرانی شهرداریها و دولت، 238
[2] جامه بزرگ، محمد، تملک اراضی توسط دولت و شهرداریها، 146
[3] طباطبایی، صافیان اصفهانی، منبع پیشین، 47
[4] طباطبایی، منبع پیشین، 47
[5] میرزایی، علیرضا، تملک اراضی توسط دولت و شهرداریها، 381
[6] مشایخ، نصیر، مقاله اداره اراضی سلب مالکیت شده، ویژه نامه پیشگیری از جرم و حقوق مجله علوم اجتماعی، دوره 11، 525
[7] کهرم، کامرانف سلب مالکیت در دادگاه ویژه اصل 49، پایاننامه، 1389
[8] بهنام رودسری، حسین، مقاله چگونگی رسیدگی به پروندههای موضوعی اصل 49 قانون اسیا در دادگاه انقلاب، نشریه کانون وکلا، شماره 200
[9] مشایخ، منصیر، مقاله مبانی فقهی و حقوقی سلب مالکیت توسط دولت، مجله شهر قانون، شماره 15، 145
[10] مشایخ، منبع پیشین، 145
خدمات مشاوره حقوقی توسط مجموعه پاد با بهترین کیفیت قابل انجام می باشد برای کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره حقوقی تلفنی با شماره تلفن 26116691 تماس حاصل فرمایید.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.